جدول جو
جدول جو

معنی نور گستردن - جستجوی لغت در جدول جو

نور گستردن
(غَلْ لَ / لِ دَ)
نور گسترانیدن. رجوع به نور گسترانیدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پر گستردن
تصویر پر گستردن
پر گشودن، پر باز کردن، کنایه از فروتنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(غُ لُوو کَ دَ)
رجوع به نور گسترانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ کَ / کِ دَ)
نثار افشاندن. نثار پراکندن:
گلبن پرند لعل همی برکشد به سر
باران گل پرست همی گسترد نثار.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(دَ کَ دَ)
عمل نام گستر، شهرت یافتن. مشهور شدن. به شهرت رسیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از نثار گستردن
تصویر نثار گستردن
بشار گستردن بشاردن نژهیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر گستردن
تصویر پر گستردن
پر گشودن پر گشادن، فروتنی کردن خضوع کردن خفض جناح
فرهنگ لغت هوشیار